شب نوشتها

ساخت وبلاگ
خوب سللم علیکم،اخرای اردیبهشته و ما هم کماکان مشغول،عروسی علی هفته قبل بود و نیما و خاله اینا اومده بودن،از اونطرف هم خواهر و برادر اقای شوه اومده بودن،عید فطرم بود و خلاصه اون هفته همش مهمون بودیم و شنبش مهمونا همشون رفتن،خاله و پریا برا انی لباس اورده بودن که کوچیک بود و موقع رفتن پریا لباسای خودشو گذاشته بود که من کلی ناراحت شدم و سر اون با مامان کلی بحثمون شد و طبق معمول از اونا حمایت می کرد و بحث‌همیشگی ما با حرارت بیشتر که من معتقدم مامان ما رو به پای خونوادش داده ادانه داره،مهمتر اینکه با اقای برادر هم مه صحبت می کردم اونم نظرش همونه،فقط اون می که دیگه ۷۰ سال اینجوری بوده و تو نمی تونی عوضشون کنی،از اوضاع اقتصادی بگم که گرونی بیداد می کنه و از پنجشنبه قیمتا دو یا سه برابر شده،افتضاح شده.یواش یواش صدای مردم هم در اومده و دارن اعتراض می کنن شب نوشتها...
ما را در سایت شب نوشتها دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : shabnevesht91o بازدید : 128 تاريخ : جمعه 6 خرداد 1401 ساعت: 3:52